محمد علی رمضانی
چند هفتهای است که سؤالی دست از سرم برنمی دارد و هر چه فکر میکنم تا برایش جواب رضایتبخشی بیابم، نمیتوانم. بالاخره بر آن شدم تا این سوال را اینجا مطرح کنم و از شما دوستان بخواهم در این بحث مشارکت کنید شاید با هم بتوانیم به درک این مسأله برسیم.
سوال اصلی من این است: چطور میشود که «اعتراف و افشا» در یک نظام یا گفتمان جایگاه کانونی و نقش محوری پیدا میکنند؟ اصلا با این مسأله که چگونه و تحت چه شرایطی اعترافگیری میشود کاری ندارم. بحث سر این است که چرا و به چه دلایلی اعترافگیری و افشا کردن تبدیل به کارهایی مرکزی در یک نظام میشوند. شاید بتوان این سوال را تبدیل به دو سوال کرد تا بتوانیم پاسخهای بهتری پیدا کنیم.
1- چه ویژگیهای مشترکی در میان نظامهایی که در آنها «اعترافگیری و افشاکردن» جزو قواعد بازی سیاسی میشود و در بازیهای سیاسی نقش اساسی پیدا میکند وجود دارد. ویژگیهای مشترک این گونه نظامها چیست و این ویژگیها چرا و با چه سازوکاری باعث میشوند(این ضرورت را پیش میآورند که) اعترافگیری و افشا کردن به قاعدهای اساسی در بازی سیاسی تبدیل شود؟ و حتی میتوان پیش از آن این سوال را پرسید که آیا چنین ویژگیهای مشترکی وجود دارند؟ اگر وجود داشته باشند حتما باید بتوان به این سوال پاسخ داد که این ویژگیها چگونه با اعتراف و افشا پیوند میخورن وبه آنها جایگاه کانونی میبخشند.
2- در شرایط امروز ما، حکومت و نظام مقدس چگونه است که، علیرغم تمام تباینی که اینگونه اعترافگیری و افشا با مبانی اسلام دارد و صدای آدمهایی که خودشان به هر حال درون گفتمان نظام و حکومت اسلامیاند را نیز درآورد از جمله آدمهایی مثل جوادی آملی و امینی(امام جمعه قم) و محقق داماد و آیات عظام، این همه دست اندر کار اعترافگیری و افشا شده است؟ این اعترافگیری و افشا برای حکومت چه کارکردی دارد؟ چطور میشود حکومتی که مدعی است در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک «بیست و چهار و نیم میلیون»(برگرفته از سخنرانی "نماز جمعه تاریخی" با تأکیداتی در همان شدت و حدت بر روی حتی آن نیم میلیون) رای آورده است مجبور میشود اینچنین دست به دامن اعترافگیری شود تا خود را به مردم حقنه کند؟ غیر از کارکردهای سیاسی(که من دقیقاً نمیدانم چهها هستند)، چه کارکردهای اجتماعی و چه زمینههای اجتماعی و کدام ساختار اجتماعی و فرهنگی، زمینه را برای چنین نمایشی آماده میکنند؟
پ. ن. از دوستان خواهشمندم، اگر این بحث برایشان ارزشمند است و دوست دارند در آن مشارکت کنند به جای اینکه کامنت بگذارند، که بی شک محدودیتهای آن دست و پای آدم را میبندد، یا مطالب خود را ایمیل کنند تا در وبلاگ قرار داده شود و یا در وبلاگهای خودشان پست بگذارند و فقط در کامنتها کامنتی بگذارند و یادآور شوند که مطلب نوشتهاند یا ایمیل کردهاند.
چند هفتهای است که سؤالی دست از سرم برنمی دارد و هر چه فکر میکنم تا برایش جواب رضایتبخشی بیابم، نمیتوانم. بالاخره بر آن شدم تا این سوال را اینجا مطرح کنم و از شما دوستان بخواهم در این بحث مشارکت کنید شاید با هم بتوانیم به درک این مسأله برسیم.
سوال اصلی من این است: چطور میشود که «اعتراف و افشا» در یک نظام یا گفتمان جایگاه کانونی و نقش محوری پیدا میکنند؟ اصلا با این مسأله که چگونه و تحت چه شرایطی اعترافگیری میشود کاری ندارم. بحث سر این است که چرا و به چه دلایلی اعترافگیری و افشا کردن تبدیل به کارهایی مرکزی در یک نظام میشوند. شاید بتوان این سوال را تبدیل به دو سوال کرد تا بتوانیم پاسخهای بهتری پیدا کنیم.
1- چه ویژگیهای مشترکی در میان نظامهایی که در آنها «اعترافگیری و افشاکردن» جزو قواعد بازی سیاسی میشود و در بازیهای سیاسی نقش اساسی پیدا میکند وجود دارد. ویژگیهای مشترک این گونه نظامها چیست و این ویژگیها چرا و با چه سازوکاری باعث میشوند(این ضرورت را پیش میآورند که) اعترافگیری و افشا کردن به قاعدهای اساسی در بازی سیاسی تبدیل شود؟ و حتی میتوان پیش از آن این سوال را پرسید که آیا چنین ویژگیهای مشترکی وجود دارند؟ اگر وجود داشته باشند حتما باید بتوان به این سوال پاسخ داد که این ویژگیها چگونه با اعتراف و افشا پیوند میخورن وبه آنها جایگاه کانونی میبخشند.
2- در شرایط امروز ما، حکومت و نظام مقدس چگونه است که، علیرغم تمام تباینی که اینگونه اعترافگیری و افشا با مبانی اسلام دارد و صدای آدمهایی که خودشان به هر حال درون گفتمان نظام و حکومت اسلامیاند را نیز درآورد از جمله آدمهایی مثل جوادی آملی و امینی(امام جمعه قم) و محقق داماد و آیات عظام، این همه دست اندر کار اعترافگیری و افشا شده است؟ این اعترافگیری و افشا برای حکومت چه کارکردی دارد؟ چطور میشود حکومتی که مدعی است در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک «بیست و چهار و نیم میلیون»(برگرفته از سخنرانی "نماز جمعه تاریخی" با تأکیداتی در همان شدت و حدت بر روی حتی آن نیم میلیون) رای آورده است مجبور میشود اینچنین دست به دامن اعترافگیری شود تا خود را به مردم حقنه کند؟ غیر از کارکردهای سیاسی(که من دقیقاً نمیدانم چهها هستند)، چه کارکردهای اجتماعی و چه زمینههای اجتماعی و کدام ساختار اجتماعی و فرهنگی، زمینه را برای چنین نمایشی آماده میکنند؟
پ. ن. از دوستان خواهشمندم، اگر این بحث برایشان ارزشمند است و دوست دارند در آن مشارکت کنند به جای اینکه کامنت بگذارند، که بی شک محدودیتهای آن دست و پای آدم را میبندد، یا مطالب خود را ایمیل کنند تا در وبلاگ قرار داده شود و یا در وبلاگهای خودشان پست بگذارند و فقط در کامنتها کامنتی بگذارند و یادآور شوند که مطلب نوشتهاند یا ایمیل کردهاند.