خیلی ها در مورد این که چرا جمهوری اسلامی نتیجه انتخابات را تغییر داد و دولت شبه کودتایی را بر دولت شبه دموکراتیک ترجیح داد،حرف زده اند و تحلیل کرده اند. از پایان جمهوریت و آغاز حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فردی تا تحلیل های روانشناسی رهبر و بیت رهبر و محبوبیت میر حسین و قس علی هذا. ولی نمی دانم چرا کسی نگاهی به چهار روز پیش از انتخابات نمی اندازد. روزی که جریان ضد سوری (و ایرانی) نزدیک به غرب 14 مارس در انتخابات لبنان با اکثریت آرا بر حزب الله لبنان پیروز شد. در حقیقت در این انتخابات ائتلاف آمریکا و فرانسه و مصر و عربستان بر ائتلاف ایران و سوریه و حماس پیروز شد. و این ضربه بزرگی برای جمهوری اسلامی بود که از مدت ها پیش هزینه های بسیاری را برای این انتخابات صرف کرده بود. در حقیقت جمهوری اسلامی دیریست که دکترین دفاعی خود را به بیرون مرزها گسترش داده است و در این دکترین، شکست حزب الله در انتخابات یعنی از دست دادن یک خاکریز در برابر دشمن. شیعیان لبنان بعد از این انتخابات در شک و حیرت بودند و شاید چشم انتظار انتخابات ایران که آن روزها در حال پرودن نوع ایرانی دموکراسی در خیابان های شهر بود. نه فقط آنها که بی اغراق تمام کشورهای عربی و مسلمانان سایر کشورها چشم دوخته بودند به ایران و دختر و پسرهای سبزپوش مخالف احمدی نژاد. آنها باور نمی کردند در ایران هم کسی مخالف احمدی نژاد باشد. این تجربه شخصی من در برخورد با مسلمانان هندی و کشمیری و بحرینی و یمنی و عربستانی و ...است. آنها شکست احمدی نژاد در انتخابات را شکستی از نوع شکست انتخاباتی حزب الله می دیدند. و این برای جمهوری اسلامی هزینه زیادی داشت. شاید به خاطر همین حسن نصرالله دو روز پس از درگیری های تهران بر صفحه بزرگ پرده حسینیه شیعیان جنوب لبنان ظاهر شد تا به آنها در مورد آنچه در ایران می گذشت اطمینان دهد و اعلام کند ایرانی ها همیشه در انتخابات شان چنین درگیری هایی داشته اند و این به معنای مخالفت با نظام ولایت فقیه نیست.