1- چند هفته پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، خانم خبرنگاری از روزنامه نیویورک تایمز برای سخنرانی در مورد این انتخابات آمده بود کالج ما. وی از طرف روزنامه مسئول شده بود تا سایه به سایه باراک اوباما در طول کمپین یک و نیم سالی وی شهرها و ایلات را گز کند و گزارش بنویسد.
دو نکته شیرین در حرفهایش بود. یکی اینکه می گفت حجم و فشردگی کار آنقدر سنگین بود و آنقدر ما از یک شهر به شهر دیگری در حرکت بودیم و مدام نقل مکان می کردیم که من شبها برای اینکه وقتی صبح بیدار می شوم فراموش نکنم در کدام شهر هستم قبل از خواب اسم و کد شهر و شماره اتاق هتل را یادداشت می کردم و بالای سرم می گذاشتم.
دوم اینکه وقتی یکی از دانشجویان از نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پرسید ایشان لبخندی زد و با خونسردی گفت توضیح دادن این موضوع حتی برای مردم خود ایالت متحده هم دشوار است.
2- انتخابات پارلمان هند (لوک سابا) تقریبا همزمان با انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار خواهد شد. از حدود یک سال پیش احزاب سایه ای مانند "بی جی پی" خود را آماده فتح پارلمان و به تبع آن ریاست دولت کرده اند. نامزد حزب راست گرای بی جی پی "ال.کی.ادوانی" از حدود شش ماه پیش کمپین های سنگینی را آغاز کرده است و تقریبا در تمام نقاط هند سفر و سخنرانی انجام داده است.
احزاب چپ گرای مارکسیستی و کمونیستی و لنینیستی و احزاب سکولارمانند "جاناتا دال" دست به یک ائتلاف بزرگ زده اند و با شعار "نه بی جی پی، نه کنگره" آماده کسب کرسی های پارلمان شده اند. حزب در قدرت کنگره هم با بازسازی نیروهای خود در صدد ابقای قدرت "مان موهان سینگ" هستند.
تمام تئوریسین های پرقدرت این احزاب خوب می دانند که زمین انتخابات و دموکراسی شبیه کورس اسب دوانی است که تنها اسب های چموش و تازه نفس به آخر خط می رسند. آنها برای تمام اقشار و طبقات جامعه برنامه و راهکار ارائه داه اند. اگر کنگره هفته پیش اعلام کرد که به تمام افراد زیر خط فقر برنج کیلویی 3 روپیه ای خواهد داد، به فاصله چند روز بی جی پی اعلام کرد ما برنج 2 روپیه ای خواهیم داد. هر چند این مسئله با واکنش روزنامه ها روبرو شد و آن را غیر واقعی دانستند اما نشان از آمادگی بالای راهکارهای جایگزین در صورتبندی فضای اجتماعی-سیاسی هند دارد.
تعداد واجدین شرایط حدود 720 میلیون نفر است.
3- در حالی که تنها 2 ماه تا انتخابات ریاست جمهوری ایران باقی مانده است هنوز هیچ کس از آرایش دقیق نیروهای درگیر در این عرصه باخبر نیست. هیچ کس نمی داند سرانجام نیروهای اصلاح طلب بر کدام محور توافق خواهند کرد و آیا نیروهای راست گرا بر روی احمدی نژاد به اجماع خواهند رسید یا نه. هیچ حزب و گروهی برنامه و شعار و راهکار ندارد. و اگر کسانی مانند کروبی و یا میرحسین موسوی حرفی زده اند تنها تکرار همان نقدها و شعارهای روزنامه نگاران و منتقدان وضع موجود است. وقتی خاتمی هنوز کاندید بالقوه بود در چند سخنرانی جز بد و بیره به دیوار و بازگشت به قانون اساسی و این که پول نفت کجا رفت و اسلام این نیست و این هست چیزی نگفت.
بیگانگی با ساختارهای مدرن سیاست نتیجه بازآفرینی ساختار معیوب نظام سیاسی در ایران است. این ساختار که در شکل و شمایل نیمه مدرن با روح نظام سلطانی در آمیخته است بر ویرانه های یک نظام اجتماعی سردرگم ایستاده است. محمد علی ابطحی مدتها پیش در مورد دیدار خاتمی و رهبری نوشته بودکه " مشاوره و گفت وگو با رهبری قبل از انتخابات ریاست جمهوری برای هر کس که کاندیدا است، یک ضرورت است که سود آن متوجه جامعه خواهد بود. رییس جمهوری که رهبری با وی "مخالف" رسمی باشد حتماً در هیچ یک از شعارهای داخلی و خارجی اش موفقیت چندانی به دست نخواهد آورد و در آن صورت هرکس که باشد به خاطر منافع مردم هم که شده نباید کاندیدا شود."
این وضعیتی از کل نیروهای فعال موجود در عرصه نظام سیاسی ایران است. هر چند کنایه ابطحی متوجه عبداله نوری بود که حرف ها و برنامه هایی متفاوت داشت اما در حقیقت روح عریان پراگماتیستی این نیروها ست که نتیجه ای جز ابقای وضع موجود و سرکوب ساختاری همین نیروها نخواهد داشت.
پی نوشت : این نوشته در دفاع از تحریم نیست.